حلماحلما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

حلمای خوب و نازنین

روزه ی کله گنجشکی

فاطمه کوچولو با صدای اذان صبح بیدار شد. از تختش پایین اومد و رفت سمت آشپزخونه که آب بخوره، دید مامانش داره سفره رو جمع می کنه. گفت: مامانی داری چی کار می کنی؟الان داری صبحانه می خوری؟ مامان فاطمه لبخندی زد و گفت: نه عزیزم، من و بابات سحری خوردیم، آخه الان ماه رمضونه و باید روزه بگیریم. فاطمه گفت: پس چرا منو بیدار نکردین. منم می خوام روزه بگیرم . مامان گفت: عزیزم تو هنوز کوچولویی و روزه بهت واجب نشده. ولی فاطمه گفت: منم دلم می خواد مثل شما روزه بگیرم. مامان گفت: باشه، فردا صبح بیدارت می کنم که سحری بخوری و روزه بگیری . فاطمه کوچولو اون شب رو زود خوابید تا صبح قبل از اذان بتونه بیدار بشه و سحری بخوره.مامان فاطمه اونو برای س...
9 تير 1394
1